امیر همایون صرافی در شب عيد غدير ۱۳۴۶ در انگلستان متولد شد.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان بعد از سالها دوری به کشوربازگشته و در میادین نبرد با دشمن بعثی حاضر می شود. امیر ، سرانجام در ساعت ۹ صبح يکشنبه ۱۰ شعبان ۱۴۰۶ برابر با ۳۱ فروردين ۱۳۶۵ بر اثر انفجار خمپاره ای در جاده ام القصر در حالی که پیک گردان حمزه بود اجر خود را از معبود خویش گرفته و جامه شهادت را به تن می کند.
روحمان با یادش شاد
*بچههای واحد توپخانه، اغلب پاسدار وظیفه بودند. وقتی کنار هم مینشستند، از مرخصی شهری و پایان خدمت خود حرف میزدند و شوخیهایی که میکردند، بیشتر شهری بود تا جبههای!
من و امیر به نخلی تکیه داده بودیم و با هم حرف میزدیم. امیر میان حرفهایش، بیهوا، سؤال کرد:
- اصغر، بیل و کلنگ سراغ داری؟
تعجب کردم؛ بیل و کلنگ؟!
گفتم: چی شده، برای چی میخواهی؟!
- حالا تو بگو ببینم، سراغ داری یا نه؟
دیروز پشت سوله چندتا بیل و کلنگ دیده بودم که لا به لای خاکها افتاده بود. آنجا رفتیم و یک بیل و کلنگ برداشتیم. امیر میخواست قبری درست کند و در آن بخوابد. میگفت:
- شهدا چنین کارهایی کردند که شهید شدند.
به دور از چشم بچهها و در جایی که نخلستانها تقریباً تمام میشد، جایی را پیدا کردیم و شروع کردیم به کندن زمین و بالاخره قبر آماده شد. امیر در قبر خوابید. همه بدنش رفت زیر خاک. مدتی داخل قبر بود و کمی بعد با هم به سوله برگشتیم. فردای آن روز، مقر بهمنشیر را به قصد اردوگاه ترک کردیم. در اردوگاه کارون، با فرماندهان و معاون واحد توپخانه برای انتقالیمان صحبت کردیم؛ اما همه حرفها بینتیجه ماند......
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج